«قرهباغ كوهستاني خاك ازلي آذربايجان است... ارامنه به عنوان ميهمان به خاك ما آمدهاند...
كميته اختصاصي در قرهباغ كوهستاني توسط رهبران اتحاد جماهير شوروي و در وهله اول توسط گورباچف تشكيل شده است و تشكيل اين كميته به معناي تقويت تمايلات جداييطلبانه در قرهباغ كوهستاني بود.»[1]
(بخشي از سخنان آقاي الهام علياف رياست جمهوري آذربايجان در جمع اهالي ولايت آغدام)
بلشويكها همانگونه كه با حاكميت شوروي بر آذربايجان مشكلات جدي را به همراه خود آوردند، به هنگام ترك كشور نيز با ايجاد مجدد مشكلات مشابه از حاكميت كنار رفتند. همانگونه كه ذكر شد، كمونيستها همانند زمان ورود و موجوديت خود، در هنگام خروج خود نيز در سياستهاي خود برعليه آذربايجان، با مهارت خاصي از ارامنه استفاده نمودند. ناسيوناليستهاي ارمني نيز در هر سه مرحله يعني مراحل تاسيس، حاكميت و سقوط دولت شوروي، صرفاً با كمك حكومت شوروي، ادعاهاي بيپايه و اساس خود برعليه آذربايجان را مكارانه تحقق بخشيدند. بدين ترتيب، همكاريهاي آشكار و پنهان اتحاد بلشويك-داشناك مشكلات ذيل را براي آذربايجان ايجاد نمود:
- چشمداشت نسبت به تماميت ارضي كشور؛
- مشكلات اجتماعي داراي نتايج سنگين؛
- تجاوز همهجانبه برعليه منابع انساني و ارزشهاي ملي-معنوي؛
- تضعيف سياسي، اقتصادي و نظامي؛
- بحران در حاكميت سياسي و پراكندگي در مديريت دولت.
ناسيوناليستهاي ارمني كه در ابتداي مناقشه قرهباغ كوهستاني آذربايجان-ارمنستان كه مجدداً در اواخر سال 1987 شعلهور شده بود، از سلاحهاي سرد و دستساز و تفنگهاي شكاري استفاده ميكردند، تنها پس از دو سال، اين بار با استفاده از مدرنترين تسليحات و تجهيزات و سلاحهاي سنگين تجاوز بعدي خود برعليه آذربايجان را ادامه دادند. ارامنه تنها در سال 1994 دهها عمليات دهشتناك تروريستي برعليه آذربايجان انجام دادند كه منجر به تلفات انساني، خسارات مادي فراوان، آسيبهاي معنوي و ضربات روحي-رواني بسياري گرديد.
ناسيوناليستهاي ارمني همانند اوايل قرن بيستم، اين بار نيز ايجاد تصوير «ارمني مظلوم» و «آذربايجاني ظالم» را به عنوان يك هدف ايدئولوژيك برگزيده بودند. بدين منظور در بامداد روز 29 فوريه سال 1988، با قتل و غارت تعدادي از ارامنه ساكن شهر سومقاييت، موفق به ايفاي نقش «ارمني مظلوم» در عرصه بينالمللي شدند. متاسفانه ناسيوناليستهاي ارمني در مرحله ابتدايي مناقشه قرهباغ كوهستاني آذربايجان-ارمنستان، در راستاي تحقق بخشيدن به مقاصد شوم خود حداكثر استفاده را از وقايع سومقاييت بردند و فعاليتهاي خود در اين رابطه و همچنين ادعاهاي ارضي بيپايه و اساس خود را ادامه ميدهند.[2] اولين ارزيابي سياسي در خصوص وقايع سومقاييت توسط حيدر علياف رهبر فقيد آذربايجان صورت گرفت. تحليل روشنگرايانه حيدر علياف در رابطه با وقايع سومقاييت به عنوان نتيجه فتنهگريهاي ارامنه، نقش هدايتگرايانهاي در مبارزه مردم آذربايجان برعليه تجاوز دورهاي ارامنه كه از اواخر سال 1987 آغاز شده بود، ايفا نمود. در حقيقت دور نمودن حيدر علياف رهبر فقيد ملت آذربايجان از دايره رهبري اتحاد جماهير شوروي، بخشي از نقشه بزرگ ارامنه براي آغاز مرحله بعدي سياست همهجانبه اشغالگري برعليه آذربايجان بود؛ ارامنهاي كه به هر طريق ممكن به دنبال بدست آوردن قرهباغ بودند. رهبر فقيد آذربايجان نظر خود درباره اين وقايع را چنين بيان ميكند: «...25 روز پس از دورشدن من از تمامي امور در مسكو، اين فرايند به سرعت آغاز شد. يك ماه پس آن تمامي ارامنه ساكن قرهباغ كوهستاني قيام كردند و تصميم الحاق قرهباغ كوهستاني به ارمنستان را به تصويب رساندند. پس از آن نيز اين فاجعه آغاز گرديد و نتيجه آن نيز در مقابل ديدگان همه قرار دارد»[3]. صدها سند موجود اثبات ميكنند كه وقايع سومقاييت بدست ناسيوناليستهاي ارمني و به شكلي طرحريزيشده رقم خورده است. ارامنه كه ساليان دراز ساكن آذربايجان بودند، هر ماه مبالغي را به صندوق «قرهباغ» واريز نموده بودند. در حقيقت موجودي اين صندوق بخشي از مبالغي بود كه هر ماهه از ارامنه سراسر جهان به عنوان كمك به ايدئولوژي «ارمنستان بزرگ» جمعآوري ميشد. ليكن بخشي از ارامنه سومقاييت از پرداخت پول به اين صندوق خودداري نموده بودند. وقايع سومقاييت نيز به عنوان تخريبات انجامشده از سوي ناسيوناليستهاي ارمني به منظور مجازات ارامنه عادي كه توجهي به فرايند جمعآوري پولهاي مذكور نداشتند، صورت گرفته بود. تمامي اين موارد حقايقي است كه از سوي محققين آشكار گرديده است.[4] تصادفي نبود كه برخي از ارامنه ساكن اين شهر 10-15 روز قبل از وقايع سومقاييت، پولهاي خود را از صندوقهاي امانات خارج كرده بودند.
پخش فيلمهاي ضبطشده از وقايع سومقاييت توسط آرتاشس گابريليان ارمني ناسيوناليستي كه از سوئد آمده بود، در همان شب حادثه از كانالهاي تلويزيوني اروپا، هيچ شكي باقي نميگذارد كه اين واقعه، خرابكاري سياسي-ايدئولوژيك هدفمندي بود كه برعليه ملت آذربايجان ترتيب داده شده بود. هدف از سفر آرتاشس گابريليان به اتحاد جماهير شوروي (سومقاييت) تاكنون نامعلوم باقي مانده است. هرچند مطبوعات اروپا از به قتل رسيدن هزاران ارمني در اين واقعه سخن ميگفتند، ليكن در گزارش رسمي گروه تحقيقات در رابطه با اين واقعه، تعداد كشتهشدگان 32 نفر اعلام شد كه نيمي از آنان نيز آذربايجاني بودند.[5] يكي ديگر از اسناد موجود، اظهارات افراد ارمنيالاصلي ميباشد كه در وقايع سومقاييت شركت داشته و در تحقيقات به انجام كشتار بيرحمانه متهم شده بودند. خانم ل.مجلوميان يكي از ارامنه آسيبديده در اين واقعه اظهار نموده است كه از سوي ادوارد گريگوريان رابرتوويچ قاتل ارامنه، مورد تجاوز قرار گرفته است. پروفسور ضياء بنيادوف در مقاله خود با نامه «چرا سومقاييت؟» با اطمينان تمام عنوان ميكند كه نقشه وقايع سومقاييت صرفاً توسط داشناكهاي ارمني تهيه گرديده و به اجرا درآمده است.[6] محافل سياسي-رسمي دولتهاي غربي كه مايل به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بودند نيز در وقوع اين خرابكاري سياسي-ايدئولوژيك، فعاليت خاصي از خود نشان دادهاند. حقيقت اين است كه ارامنه يكبار ديگر با حيلهگري سياسي از مناسبات شوروي-اروپا و شوروي-آمريكا در راستاي اهداف و خواستههاي خود استفاده نموده و در آستانه سقوط اتحاد جماهير شوروي، با ايجاد تصوير «ارمني مظلوم»، موفق به شكلدهي نظريه ساختگي «بيرحمي آذربايجانيها برعليه ارامنه» در عرصه بينالمللي شدند.
اين موضوع نيز موجب زمينهسازي براي پايهگذاري ادعاهاي ارضي ارامنه نسبت به قرهباغ كوهستاني گرديد. انتخاب شهر سومقاييت به منظور انجام خرابكاري از سوي ناسيوناليستهاي ارمني در آذربايجان تصادفي نبود. 258 هزار و 200 نفر از ملتهاي گوناگون در سومقاييت زندگي ميكردند كه از اين تعداد، 14 هزار و 208 نفر ارمني بودند. همانگونه كه ذكر شد، بخشي از اين ارامنه، از پرداخت حق عضويت در سازمانهاي «قرهباغ» و «كرونك» خودداري نموده و انسانهاي معمولي بودند كه سياستهاي ناسيوناليستي و جداييطلبانه سازمانهاي مذكور را نميپذيرفتند. در نتيجه دقت دولت آذربايجان به ارامنه ساكن سومقاييت، درخواستهاي آنان براي تغيير نام و نامخانوادگي خود به منظور تامين امنيت خويش، مورد بررسي قرار گرفته بود. چندي پيش از واقعه، به ارامنه ساكن خوابگاههاي كارگاهها و كارخانههاي مختلف، خانههاي خارج از نوبت اختصاص داده شده و به اشخاصي كه خواستار تغيير محل سكونت خود به شهرها و ولايتهاي ديگر را داشتند، مساعدتهاي لازم ارائه شده بود. پس از وقوع اقدامات جداييطلبانه در خانكندي، حقوق ارامنهاي كه به مدتي طولاني سر كار نيامده بودند، پرداخت شده و مخارج جاري منازل آنان به حساب سازمانها و ادارات محل فعاليت آنان واريز شده بود. متاسفانه لازم به ذكر است كه حكومت آذربايجان در آن دوره، تلاشي براي انجام تحقيقات بيطرفانه در رابطه با وقايع سومقاييت ننموده است.
اين موضوع نيز موجب شد تا اقدامات جداييطلبانه انجامشده در اطراف قرهباغ كوهستاني به نفع ارامنه رقم بخورد. با مصوبه مورخ 29 سپتامبر 1992 هيئت رئيسه شوراي نمايندگان خلق سومقاييت، به منظور ارزيابي سياسي وقايع سومقاييت كميسيوني تشكيل شد و دو ماه بعد تركيب اعضاي آن تغيير داده شد.[7] اين كميسيون كه تشكيل آن به مدت زيادي به تعويق انداخته شده بود، فعاليت عادي از خود نشان نداده و با استفاده از حقايق كشفشده، هيچگونه نتيجه ديپلماتيكي از فعاليتهاي انساندوستانه انجامشده در قبال ارامنه ساكن سومقاييت بدست نيامد. بدين ترتيب كه تا سال 1998، از 115 ميليون و 700 هزار روبل پول موجود در شعبه سومقاييت بانك امانت جمهوري آذربايجان، 25 ميليون (6/21 درصد) آن متعلق به ارامنهاي بود كه تنها 6/5 درصد از كل جمعيت شهر را تشكيل ميدادند. پس از وقايع سومقاييت، ارامنه به صورت داوطلبانه خواستار انتقال داراييهاي خود به ديگر شعب بانك امانت در اتحاد جماهير شوروي سابق شدند. اين درخواست آنان تحت نظارت هيئت رئيسه شهر صورت پذيرفت. عموماً پس از آغاز مناقشه قرهباغ كوهستاني، ارامنه ساكن مناطق مختلف آذربايجان، داراييهاي خود را صرفنظر از شكل آن يا فروختهاند و يا با تعويض آن، مالكيت اموال خود را بطور كامل بدست آوردهاند. در حالي كه در آن دوره، بطور ميانگين از هر 45 نفر ساكنين شهر سومقاييت 1 نفر داراي خودروي شخصي بود، ليكن از هر 24 نفر ارمني ساكن شهر، يك نفر خودروي شخصي داشت. در سال 1987 تنها يك خودروي خارجي (اشكودا 1202) در شهر وجود داشت كه آن نيز متعلق به يك ارمني بود.[8] لازم به ذكر است كه ارامنه همچنان به سوءاستفاده از «وقايع سومقاييت» در راستاي مقاصد شوم خود ادامه ميدهند. همه ساله، در سالروز اين واقعه، اقدام به برگزاري ميتينگ و تظاهرات در دهها كشور جهان نموده و با پخش عكسهاي ساختگي، مقالات و مطالب مختلفي را در رسانههاي جمعي منتشر ميكنند.[9] به منظور آگاهي عميق از ماهيت حقيقي وقايع سومقاييت و كسب اطلاعات جامع در رابطه با وقوع اين حادثه توسط ناسيوناليستهاي ارمني با كمك مستقيم كميته دولتي امنيت اتحاد جماهير شوروي و حضور ناسيوناليستهاي ارمني به عنوان عاملين اين وقايع، هزاران منبع تاريخي و اسناد رسمي غيرقابل تكذيب وجود دارند.[10]
پس از وقايع سومقاييت، آخرين فرآيند اخراج اجباري ساكنين آذربايجاني ارمنستان از خانه و كاشانه خود و خاك مادري آنان آغاز شد. در حين اين اخراج اجباري در سالهاي 1988-1989، 216 نفر از جمله 57 زن، 5 نوزاد و 18 نوجوان آذربايجاني به قتل رسيدند. از بين اين افراد، 5 نفر در بيمارستان، 76 نفر تحت شكنجه، 11 نفر با زنده سوزانيده شدن، 3 نفر به صورت خفه شدن در آب و ... از راههاي عذابآور به قتل رسيدهاند. جسد 4 نفر نيز پس كشته شدن، به آتش كشيده شده است.[11] آخرين حقايق ذكر شده يكبار ديگر ثابت ميكند كه در سالهاي فروپاشي حكومت شوروي، تمامي امكانات براي تسليح ارامنه بكار بسته شدهاند. در نتيجه، در ماههاي ابتدايي سال 1990، دستههاي مسلح غيرقانوني ارمنستان، در سرتاسر مرز حملات شديد خود برعليه آذربايجان را آغاز نموده بودند. در اواخر سال 1990، در حالي كه اتحاد جماهير شوروي همچنان پابرجا بود، ارمنستان تجاوز نظامي برعليه آذربايجان را آغاز نموده بود و طرفين داراي قدرت نظامي نامساوي بودند. در نتيجه حمايتهاي رهبران شوروي سابق از ارامنه، نيروهاي نظامي متعلق به اتحاد جماهير شوروي در خاك ارمنستان بارها مورد حمله ارامنه قرار گرفته و آنان مقدار زيادي سلاح و تجهيزات بدست آورده بودند. در روز 8 مارس 1990، افراطگرايان در شهر آرتيك ارمنستان، به تيپ زنيت-راكت و پايگاه فني زنيت-راكت حمله كردند و با محاصره نمودند محوطه شهرك نظامي، در خصوص زمين گذاشتن سلاحها و باز نمودن انبارهاي راكت و تجهيزات نظامي به نيروهاي زنيت اولتيماتوم دادند. در روز 10 ژوئن 1992، به نيروهاي نظامي روسيه مستقر در شهر لنيناكان ارمنستان حمله شد.
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، فدراسيون روسيه آشكارا شروع به ارائه كمكهاي نظامي به ارمنستان نمود. علاوه بر اين، كمكهاي دياسپوراي ارمني در خارج از كشور و كليساي ارامنه و غيره موجب افزايش قدرت نظامي ارمنستان در مدت زماني كوتاه گرديد. حقايق اثبات ميكنند كه تسليح سريع ارامنه تصادفي نبوده، بلكه به شكلي سيستماتيك و هدفمند انجام شده است. از همان سال 1988 و پس از زلزله اسپيتاك، تحت پوشش كمكهاي انساندوستانه ارسالي از كشورهاي اروپايي به ارمنستان، مقدار عظيمي سلاح و تجهيزات نظامي به اين كشور حمل شده بود. بدين ترتيب، ميتوان مراحل تسليح يكجانبه ارمنستان را به شرح ذيل دستهبندي نمود:
- در حالي كه توليد سلاحهاي مدرن در كارخانههاي ارمنستان آغاز شده بود، سلاحهاي شكاري مردم آذربايجان جمعآوري ميشد؛
- پس از زلزله اسپيتاك در سال 1988، برخي كشورها تحت عنوان كمكهاي انساندوستانه، مقداري زيادي سلاح و تجهيزات نظامي براي ارمنستان ارسال نمودهاند؛
- از طريق حمله به نيروهاي نظامي متعلق به اتحاد جماهير شوروي در خاك ارمنستان و توافقات انجامشده، سلاحهاي مدرني بدست آمده است؛
- مقدار زيادي سلاح و تجهيزت نظامي بلاعوض از سوي فدراسيون روسيه به ارمنستان داده شده است.
هرچند سلاح و تجهيزات ارسالي به ارمنستان، به دفعات در قطارهاي مسافري و باري عبوركننده از خط راهآهن موجود در خاك آذربايجان و همچنين در اتومبيلهاي در حال حركت در استانهاي مرزي كشف شده است، ليكن در اكثر مواقع اين اتفاقات از افكار عمومي پنهان شده و يا موضوع با سكوت رهبران شوروي مواجه گرديده است. نظارت بر اتومبيلهاي باري و قطارهايي كه از طريق خطآهن گرجستان به سمت ارمنستان حركت ميكردند، براي طرف آذربايجاني كاملاً غيرممكن شده بود.
ارمنستان همچنين از قاتلهاي اجيرشده و امكانات سازمانهاي تروريستي ارمني نيز به ميزان كافي بهرهمند شده است. عزيمت قاتلان و قلدران حرفهاي ارمنيالاصل از كشورهاي مختلف به ارمنستان و حضور فعال آنان در تجاوز نظامي برعليه آذربايجان شكل عمومي به خود گرفته است. آشكار نمودن حقايق اين چنيني و آگاهسازي افكار عمومي جهان در سالهاي اخير، يكي از اقدامات مهم ديپلماتيك آذربايجان در راستاي افشاي تجاوزگري ارمنستان ميباشد. مونته ملكونيان رهبر «جنبش انقلابي» گروهك آسالا در غرب اروپا، در تجاوز نظامي ارمنستان به آذربايجان به صورت فعال حضور داشته و در درگيريهاي قرهباغ جنايات سنگيني را رقم زده است. م.ملكونيان كه در سال 1993 در قرهباغ كشته شد، در مراسمي با حضور رئيسجمهور ارمنستان در ايروان دفن شد. در درگيريهاي قرهباغ كوهستاني، در كنار ارتش ارمنستان، مزدوران كشورهاي خارجي نيز حضور داشتهاند (دستمزد روزانه آنان 400 دلار بوده است). در حمله به استان بيلقان آذربايجان، يك گردان كامل كه از سوريه آورده شده بود، شركت داشته است.[12] علاوه بر اين، همكاريهاي متقابل سازمانهاي تروريستي ارمني با ديگر سازمانهاي تروريستي به سرعت در حال توسعه است. امروزه يكي از مشكلات جدي كه موجب ناراحتي جامعه جهاني گرديده است، خطر ايجاد تروريسم اتمي ميباشد. ارامنه در اين زمينه نيز داراي برخي امكانات هستند. لازم به ذكر است، ارامنه با استفاده از عدم وجود نظارت در اراضي اشغالي آذربايجان، اقدام به ايجاد مزارع كشت مواد مخدر و ساخت آزمايشگاههاي مواد مخدر در اين مناطق نموده و از اراضي بدون نظارت به عنوان كريدور انتقال مواد مخدر استفاده ميكنند. نميتوان فراموش كرد كه فعاليت نيروگاه اتمي «متسامور» ارمنستان كه مدت فعاليت و بهرهبرداري آن به پايان رسيده، منابع تجربي مناسبي را جهت دستيابي به رازهاي فنآوري هستهاي براي ارامنه بوجود آورده است. لازم به ذكر است، اسناد غيرقابل انكاري در رابطه با جمعآوري زبالههاي اتمي خارجشده از اين نيروگاه در اراضي تحت اشغال آذربايجان، انتقال زبالهها از طريق رود ارس به درياي خزر و ... وجود دارد. آذربايجان اين نيروگاه را نه تنها براي منطقه، بلكه تهديدي جدي براي محيط زيست تمامي جهان بشمار ميآورد و براي بسته شدن اين نيروگاه به دفعات اين موضوع را در سازمانهاي بينالمللي مطرح نموده است.
اسناد بيشماري درباره همكاريهاي ارمنستان با سازمانهاي تروريستي همچون پ.ك.ك (حزب كارگران كردستان) و پژاك وجود دارد. رهبران ارمنستان متجاوز كه از خاك اشغالشده جمهوري آذربايجان به منظور كاشت مواد مخدر و كريدوري براي فعاليتهاي جنايتكارانه فراملي استفاده ميكنند، به برگزاري سفرهاي غيرقانوني رهبران پ.ك.ك و پژاك به اين كشور ادامه ميدهند. علاوه بر اين، طرفداران پ.ك.ك در ماه اوت سال 2009 در ميدان مركزي ايروان، برعليه تركيه ميتينگ برگزار نمودند. براساس آخرين اطلاعات دريافتي در اين رابطه، ارمنستان در خاك خود و در اراضي اشغالشده جمهوري آذربايجان، براي شبهنظاميان پژاك اردوگاههاي آموزش نظامي ايجاد نموده است.[13] همانگونه كه مشخص است، هدف پ.ك.ك و پژاك، به ترتيب تجزيه تركيه و ايران ميباشد. اعضاي دستگيرشده پژاك در خاك ايران اعتراف نمودهاند كه در خاك ارمنستان آموزشهاي نظامي ديدهاند. سياستهاي تجاوزكارانه ارمنستان نسبت به آذربايجان، موجب بروز نتايج سنگين اجتماعي در آذربايجان گرديده و ايجاد مشكلات جدي در مقابل توسعه يكپارچه منطقه قفقاز گرديده است. درست است كه سياستهاي اشغالگرايانه ارمنستان برعليه آذربايجان و همچنين ادعاهاي بيپايه و اساس ارضي اين كشور در قبال تركيه، گرجستان و ايران، در وهله اول به موانعي جدي در مقابل پيشرفت طبيعي خود ارمنستان تبديل گرديده است. ليكن در حالي كه مناسبات ميان كشورهاي منطقه در دوره جهانيشدن اهميت خاصي كسب نموده است، اقدامات تجاوزكارانه ارمنستان موجب ايجاد تاثير منفي بر روند پيشرفت يكپارچه دولتهاي منطقه گرديده است.
يكبار ديگر لازم به ذكر است، دولت شوروي كه روزهاي پرعذاب و فجايع خونباري را براي آذربايجان رقم زده بود، با فروپاشي خود نيز بلاي سياسي بزرگي را به ارث گذاشت كه موجب بروز جنايات تاريخي براي ملت آذربايجان گرديد. بدين ترتيب، در روز 8 دسامبر 1991، رهبران سه جمهوري اسلاوين يعني روسيه، اكراين و بلاروس كه نيروهاي تاثيرگذار امپراتوري شوروي محسوب ميشدند، «تفاهمنامه بلووژسك» را امضاء نمودند. تفاهمنامه مذكور موجب اتمام حقوق بينالمللي اتحاد جماهير شوروي گرديد و موجوديت ژئوسياسي اين دولت را به پايان رسانيد.[14] در حقيقت، اين اقدام سياسي، تلاش براي احياي مجدد امپراتوري شوروي با ظاهري جديد بود. اين فرايند، در كنار ديگر جمهوريهاي شوروي، براي آذربايجان نيز امكانات وسيعي را به منظور تحقق بخشيدن به استقلال حقوقي دولت فراهم آورد. در روز 18 اكتبر سال مذكور، شوراي عالي جمهوري سوسياليستي آذربايجان شوروي، مصوبه قانون اساسي در رابطه با استقلال دولت را به تصويب رساند.[15] ليكن حاكميت وقت آذربايجان كه منطبق با وضعيت اجتماعي-سياسي روسيه، قادر به حركت برخلاف درخواست ملت آذربايجان نبود و مجبور به انجام چنين اقدامي بود، نسبت به برپايي مجدد اتحاد فروپاشيده جماهير شوروي اميدوار بود. چند ماه پيش از اعلام استقلال، در نتايج رايگيري عمومي برگزارشده در روز 15 مارس 1991 در خصوص حفظ اتحاد جماهير شوروي، برخلاف خواست ملت آذربايجان تقلب شده بود.[16] با تقلب در رايگيري انجامشده در آذربايجان، در خصوص گويا مخالفت مردم با استقلال، تصميم سياسي و حقوقي اتخاذ شد. حيدر علياف رئيس مجلس عالي جمهوري خودمختار نخجوان، اجازه برگزاري بازي رفراندوم در خاك جمهوري خودمختار را نداد. مواضع در قبال رفراندوم حفظ اتحاد جماهير شوروي، نشاندهنده مواضع آ.مطلباف در قبال استقلال دولت آذربايجان بود.
در سالهاي حاكميت شوروي و همچنين در آستانه سقوط اتحاد جماهير شوروي، دولت ارمنستان و محافل ناسيوناليست ارمني يكبار ديگر موفق به استفاده از فرآيندهاي اجتماعي-سياسي جهان در حال تغيير در راستاي برگزاري مذاكرات پرشور در خصوص برسميت شناساندن «نسلكشي جعلي ارامنه» شدند. همانگونه كه مشخص است، ارامنه پس از مطرحشدن «نسلكشي جعلي ارامنه» در حوزههاي سياسي، اقدامات مهمي در راستاي برسميت شناساندن آن انجام دادهاند و همچنان انجام اين اقدامات را ادامه ميدهند.
و اما صدمين سالگرد «نسلكشي جعلي ارامنه» در پيش روست. بيشك محافل ارمنيپرست جهان، كليساي ارامنه، سازمانهاي تبليغاتي ارامنه و دولت ارمنستان در سالهاي آينده در رابطه با اين مسئله فعالتر خواهند شد. اكنون چهارچوبهاي مشخص اين فعاليتها قابل مشاهده است.[17] يكي از دلايل مهم طفره رفتن دولت متجاوز ارمنستان از اقدامات طرف آذربايجان در راستاي مذاكرات صلح در رابطه با مناقشه قرهباغ كوهستاني آذربايجان-ارمنستان، همين موضوع است. آنان اميدوارند كه در سالهاي آتي، امكان وقوع اتفاقات جديتري در رابطه با برسميت شناختهشدن «نسلكشي ارامنه» وجود دارد. شايد آنان حق دارند كه چنين اميدواري داشته باشند. زيرا هرچند اشخاصي همچون آوديس آهارونيان، الكساندر ميلراند، ليورد جورج، هنري موگنتهائو، وودرو ويلسون، لنين و ديگران كه «موضوع ساختگي ارامنه» و «نسلكشي جعلي ارامنه» را در عرصه سياسي مطرح نموده و با مواضع ناعادلانه خود اقدام به ايجاد دولت ارمنستان در خاك تاريخي آذربايجان نمودهاند، در قيد حيات نباشند، ليكن وارثين سياسيشان، فعاليتهاي آنان را ادامه ميدهند.
ناسيوناليستهاي معاصر ارمني كه پيروان راه افرادي همچون آندرانيك ميكويان، ميرزويان، شاوميان و غيره كه اقدام به نسلكشي مسلمانان بيگناه در آذربايجان و تركيه نموده و ارامنه جنايتكاري همچون آرشاوير شيراگيان، ميساك تورلاكيان، آرام يرگنيان و غيره كه قاتلين فرزندان ملت ما بودند هستند، به شكلي خستگيناپذير به تداوم اقدامات خونين و مقاصد شوم پدران جنايتكار خود ادامه ميدهند.[18] همانگونه كه مشخص است، ساليان مديدي است سازمانهاي تروريستي ارامنه كه در غرب و برخي كشورهاي شرقي ريشه دوانيدهاند هر از چند گاهي فعال شده و به اقداماتي كه موجب قتل انسانهاي بيشماري ميگردد، دست ميزنند و پس از به انجام رسانيدن ماموريت خود، فعاليتشان را در شرايطي غيرقانوني ادامه ميدهند. اقدامات تروريستي انجامشده در سالهاي دهه 70 و 80 قرن گذشته برعليه ديپلماتهاي تركيه و بعدها برعليه اتباع جمهوري آذربايجان، نتيجه اعمال شوم اين سازمانها است. در سند دريافتي از سوي سازمان تروريستي آسالا فايترز در سفارت جمهوري آذربايجان در مجارستان در روز 3 سپتامبر سال 2012، مقامات رسمي آذربايجان، ديپلماتها، دانشجويان آذربايجان مشغول تحصيل در خارج، بازرگانان و فعالان سازمانهاي تبليغاتي به عنوان هدف مشخص شده و اعلام شده بود كه اين افراد به قتل خواهند رسيد. خلاصه نامه دريافتي از سازمان تروريستي آسالا در سفارتخانههاي جمهوري آذربايجان در مجارستان و برخي از ديگر كشورها بدين شرح است: «هر روز تعداد لاشههاي تركها را افزايش ميدهيم، تا آن زمان كه تعداد تركهاي كشتهشده نه 40 هزار نفر، بلكه به 600 هزار نفر برسد. در حالي كه لاشههاي آذري به قتل رسيده در خوجالي هنوز بوي تعفن ميدهند، تعداد لاشههاي سربازان آذري در مرز قرهباغ را افزايش ميدهيم. توجه! اين پيغام را براي شما ميفرستيم. در همين نزديكيها، كاركنان تمامي نمايندگيهاي ديپلماتيك آذربايجان، از طريقي كه تاكنون به اجرا درنياوردهايم، كشته خواهند شد»[19].
نكته پاياني: ميتوان ادعا كرد، جامعه جهاني كه در طول قرن بيست و يكم مبارزه فعالي بر عليه تروريسم بينالمللي داشته است، به شكلي جديتر با خطر تروريسم ارامنه برخورد نموده و اجازه تكرار فجايع انساني بيشماري كه در دوران معاصر رخ داده است را نخواهد داد. دولت و ملت آذربايجان از هر نظر حق دارند كه انتظار تحقق اين مبارزه عادلانه از سوي جامعه جهاني و سازمانهاي بينالمللي را داشته باشند.
صابر شاهتاختي
نماينده خبرگزاري آذرتاج در ايران
[1] www.azertag.gov.az/index_az.jsp?id=1344&date=2008-01-18
[2] İsmayılov A. Sumqayıt SSRİ-nin süqutunun başlanğıcı, Bakı: Çaşıoğlu, 2010,203 s.;Qəhrəmanov N.F., Hüseynov J.J., Sadıqov H.Ş. Sumqayıt hadisələri: həqiqəti indiki və gələcək nəsillərə. Sumqayıt:SDU,2001, 65 s. ;Məmmədov E.S. 28-dən 29-na keçən gecə. Sumqayıt: Sumqayıt NE, 1998,141 s. və s.
[3] Prezident və Ali baş komandan Heydər Əliyev bəyan etdi: son sözü xalq və Milli Məclis deyəcək// “Yeni Azərbaycan” qəzeti, №39 (1018), 24 fevral 2001-ci il.
[4] Məmmədov E.S. 28-dən 29-na keçən gecə. Sumqayıt: Sumqayıt NE, 1998,s.37.
[5] “İzvestiya” qəzeti,30 mart 1988-ci il.
[6] Məmmədov E.S. 28-dən 29-na keçən gecə. Sumqayıt: Sumqayıt NE, 1998,s.29.
[7] Azərbaycan SSR Sumqayıt Şəhər Xalq Deputatları Sovetinin İcraiyyə Komitəsinin Sumqayıt hadisələri ilə bağlı qərarları/Azərbaycan Dövlət Arxivinin Sumqayıt Filialı (ADASF), xüsusi qovluq, iş № 20.145-1, 22 iyun 1989-cu il; iş №37.125, 31 mart 1989-cu il, və s.
[8] Sadiqov H, Məmmədov R. Sumqayıt: milli əsarət, ya milli səxavət?// “Dirçəliş-XXXI əsr”, 2004-2005, №82-83,s.96.
[9] Мы помним и требуем... // Kроснодар: “Еркрамач” (газета России), № 02 (180), феврал-март 2010 г.
[10] Azərbaycan SSR Sumqayıt Şəhər Xalq Deputatları Sovetinin İcraiyyə Komitəsinin Sumqayıt hadisələri ilə bağlı qərarları/Azərbaycan Dövlət Arxivinin Sumqayıt Filialı (ADASF), xüsusi qovluq, iş № 20.145-1, 22 iyun 1989-cu il; iş №37.125, 31 mart 1989-cu il; İsmayılov A. Sumqayıt SSRİ-nin süqutunun başlanğıcı, Bakı: Çaşıoğlu, 2010,203 s.;Məmmədov E.S. 28-dən 29-na keçən gecə. Sumqayıt: Sumqayıt NE, 1998,141 s.;Sadiqov H, Məmmədov R. Sumqayıt: milli əsarət, ya milli səxavət?// “Dirçəliş-XXI əsr”, 2004-2005, №82-83, s.96-111 və s.
[11] Dağlıq Qarabağ: hadisələrin xronikası (1988-1994, toplayan və tərtib edənlər: Vahabov F., Axundov V., Qasımov E.). Bakı: Daxili İşlər Nazirliyi, 2002, 89 s.
[12] Sərdariniya S. Qarabağın tarixi. Təbriz: 2005(1384), s.519.
[13] PJAK terrorist group receiving training in Armenia. “Tehran TİMES”, 18 avqust 2011-ci il
[14] Hüseynova İ.M. Heydər Əliyev və Qafqazda sülh prosesi. Bakı: Çaşıoğlu, 2008,s.229.
[15] Əliyev V. Azərbaycan tarixi günbəgün. Bakı: Təknur MMC, 2008,s.294.
[16] Hüseynova İ.M. Heydər Əliyev və Qafqazda sülh prosesi. Bakı: Çaşıoğlu, 2008,s.79.
[17] http://www.azertag.gov.az/node/1003796 və s
[18] Şimşir B.N. Erməni məsələsi: 1774-2005. Ankara: Bilgi kitab evi, 2006, 470 s.
[19] http://azertag.gov.az/node/997052.